بیا تا ........

ساخت وبلاگ
 

تقدیم به حضرت حافظ که نگذاشت این غزل بدون پایان بماند

 

پرم  از  دغدغه  درد  روانیم . بیا تا ...

غزلی تازه بگوییم و بخوانیم . بیا تا ...

 

دل سیری غم خود را به در بسته بگرییم

و به اندازه ی عشاق بمانیم  . بیاتا ...

 

قد کوتاه من و تو سبب هجر نباشد

قد بلندی بکنیم و برسانیم . بیا تا ...

 

 همه شب مشق کنیم آینه ها را که مبادا ...

دلمان سنگ شود یا نتوانیم . بیا تا ...

 

تن محکوم به دوران اسیری  زمان را

بکشیم و به در او بکشانیم . بیاتا ...............

 

...........گل برافشانیم آری وقت پیمان است

میان مغز ما از فکر طرحی نو چه طوفان است

 

بیا  تا  آهوان  را  ناز  بنویسیم  در  دفتر  

که هر چه میکشیم از دست این آهوی چشمان است

 

بیا تا  گرچه  میدانیم  راه  رفتنش  سخت  است

ولی هر روز فریادی کشیم( این عشق آسان است) 

 

به لطف  او  دگر  آرامم  و  خونم  نمی جوشد

خدا میداند این را که دل من تحت درمان است

 

دگر از رعد و از طوفان و تنهایی نمی ترسم

چرا که  همدم  تنهاییم  مرد  بیابان  است

 

بیا که این غزل ما را به هر سویی کشید و برد

به پایان کجا آباد شعری که پریشان است

 

بیا آخر ... بیا دیگر ... تمام جان جانی تو

که چون ساعت شنی ذرات ریزم رو به پایان است

 

برای بازماندگان کشتی سانچی...
ما را در سایت برای بازماندگان کشتی سانچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mezrabghazal بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 18:49